امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

سوگندخانم تولدت مبارک

1392/9/23 18:22
299 بازدید
اشتراک گذاری

سوگندخانم اگه به خاطر شما نبود مامانم مثل همیشه ترجیح می دا د

 

 

تو خونه بمونه و به مهمونی نره تا ایشالا  وقتی که من بزرگتر شدم 

 

 

اونوقت تلافی کنه البته فکر نکنین من اذیتش میکنم نه اصلا اینطور

 

 

نیست!!!!!!!!

 

 

حالا من کارهای دیشبم رو می گم اونوقت شما قضاوت کنید که من

 

.........

 

 

اول که به مجلس عقیقه شما تشریف فرما شدم  انگار نه انگار که

 

 

مهمونیه و باید پهلوی مامانم بنشینم همچنان راه می رفتم و گاهگاهی

 

 

هم بدو بدو می کردم که ناگهان ( چشمتون شب بد نبینه ) جفت پا

 

 

رفتم وسط سینی قهوه و قوتو و تمامش واژگون شد بر روی پاهای من

 

 

و قالی !!!!!!!!!!

 

خلاصه بعداز تمیزشدن محل چند دقیقه ای خجالت کشیدم و ساکت

 

 

نشستم اما خیلی زود همه چیز یادم رفت و داشتم نقشه های جدید

 

 

می کشیدم که چشمم به نان های تازه ای افتاد که برای شام تدارک

 

 

دیده شده بود اینجا بود که تقاضای نان کردم  و  سپس تقاضای آب و

 

بعد دست......( اون هم نه یکبار و دو بار بلکه چندین و چندبار)

 

 

موقع شام هم انگار که بر روی سفره فقط نوشابه بود و دیگر هیچ

 

 

!!!!!!!!!من هم تا جایی که می تونستم کوتاهی نکردم.


خوب سوگند خانم هرچی باشه من پسرم و برام مهم نیست که دیگران

 

نسبت به من چه دیدی دارن اما یادت باشه که تو با من فرق می کنی

 

دخترا باید عاقل و سر به زیر باشن و از کنار ماماناشون تکون نخورن.

 

واقعا که !!!!!!!!!! کجاش خنده داره؟؟؟؟

 

عکس یک روزگی سوگندخانم در بیمارستان راضیه فیروز کرمان:

 

 

 

 

این هم عکس هشت روزگی سوگندخانم ( هماه شب به یادماندنی برای مامانم ):

 

 

 

 

 

 

 



پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان عبدالرحمن واویس
23 آذر 92 22:59
ماشاالله گلپسرمودبم مبارک قدم نورسیده سلام ممنون عزیزم اویس و عبدالرحمن این گلپسرای عزیز رو ببوسین
محمد
25 آذر 92 22:02
سلم پسرخاله خوبی؟ پس خیلی جلف شدی ها ... ببعی بگم بخورت !! سلام پسرخاله عزیزم خوبم شما خوبین؟ اینا که جلفی نیست اگه کارای منو تو خونه می دیدین چی می گفتین؟
نیلوفر
30 آذر 92 17:52
روزاتون به سپیدی و زیبایی برف و کانون زندگیتون به گرمای آفتاب تابیده بر برف های زمستانی هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی…روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران!