امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

خداحافظی موقت از زبان مامانم

1393/5/7 17:53
384 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

دوستان و بزرگواران عزیزم سلام

 

هر چند سلام سر آغاز دردناک خداحافظی است. ولی بگذارید این خداحافظی به امید درپیش

 

بودن سلامی نو باشد.

 

خداوند منان را شاکرم که بر من منت نهاد تا بخشی از عمر خویش را در جمع با صفا و پر

 

محبت شما دوستان عزیز سپری کنم ، به یقین ادعا میکنم که در طول این مدت بهره فراوانی

 

از مطالب زیبای شما عزیزان در وبلاگ ها و نظرات ارزشمندتان نصیب اینجانب شده است .

 

ضمن عرض سپاس و قدر دانی از الطاف شما دوستان وآشنایان و اقوام و خویشان از خداوند

 

متعال نعمات بی کران و استمداد و وپشتیبانی برای شما عزیزان آرزومندم .

 

با توجه به قولی که به خداوند مهربان دادم  از تاریخ فردا یعنی هشتم مرداد 93 تا تاریخ

 

برآورده شدن حاجتم  در خدمت شما عزیزان نخواهم بود.

 

 

با امید به اینکه از صمیم قلب قصور اینجانب را بخشیده و این حقیر را حلال فرمایید ، همگی

 

شما را به خداوند بزرگ می سپارم و عاجزانه از همگی شما سروران التماس دعا دارم.

 

 

 

 

 به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... 

 خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.

 زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد.

 آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود ...

 و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.

  به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.

 بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ...

 فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.

 زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...!

خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم :

 هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم

قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .

هر ساعت یک کپسول صبر، و یک لیوان فروتنی بنوشم.

زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .

و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:  

رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،

لبخندی به ازای هر اشک ،

دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،

نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،

و اجابتی نزدیک برای هر دعا  .

جمله نهایی :  عيب کار اينجاست که من  '' آنچه هستم ''  را  با   '' آنچه بايد باشم ''  اشتباه مي کنم ،    خيال ميکنم  آنچه  بايد  باشم  هستم،   در حاليکه  آنچه  هستم نبايد  باشم .    

 

 

 

التماس دعا

 

قدمگاه خضر نبی الله در بردسیر

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (3)