اولین گردش من در پاییز
هفدهمین روز دومین ماه پاییز رو تصمیم گرفتیم گشت و گذاری داشته باشیم به آبشار زیبای دلفارد.
جای بسیار زیبایی بود منطره پاییزی اونجا لطف و صفای خاصی داشت و راه رفتن بر روی برگ های زرد زیر درختان خیلی لذتبخش بود.
تنها مشکلش این بود که هوا کمی سرد بود
من هم که انگار از قفس رها شده بودم چیزی از ورجه وورجه کم نگذاشتم. کم مونده بود که تو اون هوای سرد لباسامو دربیارم و بپرم تو رودخونه.
از سربالایی ها هم خیلی راحت بالا می رفتم انگار که سالهاست صخره نوردم
وقتی چشماتو می بندی که نبینی لب چه پرتگاهی نشستی 😌😌😌
این هم داداش و زن داداش عزیزم که پنجمین ماهگرد ازدواجشونو اینجوری جشن گرفتن💑
وقتی اجازه نداری بری تو رودخونه و آبهارو بپاشی رو سرت برگهارو که میتونی 😀😀😀
موقع برگشت به امامزاده سیداحمد (ع)در شهر رابر رسیدیم و توفیقی حاصل شد که عرض ارادتی داشته باشیم خدمت این سید بزرگوار و جا داره من همینجا یه خاطره از وضوگرفتنم تعریف کنم:
اون روز هوا خیلی سرد بود و من بعداز اینکه وضو گرفتم به مامانم گفتم: مامان من مسح پاهارو از روی جوراب کشیدم طوری نیس؟ مامانم که خودش هم با آب سرد وضو گرفته بود و داشت از سرما می لرزید گفت نه طوری نیس سریع بریم که هوا خیلی سرده مریض میشی.
خلاصه به داخل زیارتگاه رفتیم و نماز خواندیم و من از اینکه برای اولین بار در چنین مکان مقدسی نماز میخوندم خیلی خوشحال بودم.
بعد که به خانه برگشتیم مامانم برام توضیح داد که مسح پا از روی جوراب اشکال داره مگر به دلیل سرما یا دزد یا ترس باشه و ما هم امروز رو میگذاریم به حساب همون هوای سرد. انشاءالله خدا قبول میکنه
از اوجایی که گوشی تو ماشین بود نتونستیم اونجا عکس یادگاری بگیریم از توی خیابون چندتا عکس از گنبد امامزاده گرفتیم
ن
جای بسیار زیبایی بود منطره پاییزی اونجا لطف و صفای خاصی داشت و راه رفتن بر روی برگ های زرد زیر درختان خیلی لذتبخش بود.
تنها مشکلش این بود که هوا کمی سرد بود
من هم که انگار از قفس رها شده بودم چیزی از ورجه وورجه کم نگذاشتم. کم مونده بود که تو اون هوای سرد لباسامو دربیارم و بپرم تو رودخونه.
از سربالایی ها هم خیلی راحت بالا می رفتم انگار که سالهاست صخره نوردم
وقتی چشماتو می بندی که نبینی لب چه پرتگاهی نشستی 😌😌😌
این هم داداش و زن داداش عزیزم که پنجمین ماهگرد ازدواجشونو اینجوری جشن گرفتن💑
وقتی اجازه نداری بری تو رودخونه و آبهارو بپاشی رو سرت برگهارو که میتونی 😀😀😀
اینجوی
موقع برگشت به امامزاده سیداحمد (ع)در شهر رابر رسیدیم و توفیقی حاصل شد که عرض ارادتی داشته باشیم خدمت این سید بزرگوار و جا داره من همینجا یه خاطره از وضوگرفتنم تعریف کنم:
اون روز هوا خیلی سرد بود و من بعداز اینکه وضو گرفتم به مامانم گفتم: مامان من مسح پاهارو از روی جوراب کشیدم طوری نیس؟ مامانم که خودش هم با آب سرد وضو گرفته بود و داشت از سرما می لرزید گفت نه طوری نیس سریع بریم که هوا خیلی سرده مریض میشی.
خلاصه به داخل زیارتگاه رفتیم و نماز خواندیم و من از اینکه برای اولین بار در چنین مکان مقدسی نماز میخوندم خیلی خوشحال بودم.
بعد که به خانه برگشتیم مامانم برام توضیح داد که مسح پا از روی جوراب اشکال داره مگر به دلیل سرما یا دزد یا ترس باشه و ما هم امروز رو میگذاریم به حساب همون هوای سرد. انشاءالله خدا قبول میکنه
از اوجایی که گوشی تو ماشین بود نتونستیم اونجا عکس یادگاری بگیریم از توی خیابون چندتا عکس از گنبد امامزاده گرفتیم
ن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی