اولین برچسبی که به من زده شد

بعضیا میگن برچسب زدن به کسی کار  خوبی نیست اما من ثابت می کنم که 

خیلی هم لذت بخشه .

آخه هفته پیش اولین برچسب بر روی صورت من کاشته شد.اول هرکس که اونو

می دید تعجب میکرد که مگر  من چه کار خوبی کردم که خاله به صورتم برچسب

صدآفرین زده چون خیلی وقتا که از مهد به خونه برمی گردم شکایتم شروع

میشه از جمله:

امروز خاله دعوام کرده

امروز خاله آبمیوه ام رو بهم نداده

امروز خاله ظرف غذایم رو جمع کرد و گفت دیگه بسه

اشاره به لپم میکنم و میگم خاله اینجامو کشید

امروز ..........

امروز ..........

واااااااای  امیر دیگه بسسسه .......اینقدر خیالبافی نکن ....... دل مامانو کباب نکن

........مگر یه مادر چقدر تحمل این حرفارو داره.

جالب اینجاست که یکی دو ساعت بعد همه چی رو فراموش می کنم و یکی یکی

خاله ها رو نام میبرم و میگم من خاله سمیه رو دوست دارم...... خاله مرضیه رو

هم دوست دارم ...... اون یکی خاله رو هم دوست دارم.

چیزی نمونده که مامانم با این حرفا و افکار من دیوونه بشه تنها حرفی که میزنه

میگه آفرین پسرطلا مامان  تو خوابت میاد بیا رو پاهام بخواب و من هم با اطاعت

از ایشان چند دقیقه بعد به خواب ناز فرو میرم.

ناگفته نمونه که من پسر طلای مامانم و اون همیشه با این اسم منو صدا میزنه

مگر اینکه از دستم عصبانی بشه اونوقت میگه امیر تو دیگه پسر طلا مامان

نیستی.

خلاصه  چون این اولین برچسبم بود حسابی مواظبش بودم و اجازه نمی دادم که

کسی به اون دست بزنه.

حتی موقع خواب .......... (طبق معمول با انگشت در دهان)

خوابای خوش ببینی عزیزم ..... پسر طلای مامان