امیرمهدیامیرمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

امیرمهدی کوچولو

خداجونم دوستت دارم😍

زیارت امام رضا(ع)

1391/6/15 23:22
1,167 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوستان عزیزم

چند روزی است که بهتون سر نزدم و دلم واستون تنگ شده آخه من به مسافرت رفته بودم به پابوس آقامون امام رضا(ع).

جای همگی تون خالی خیلی خوش گذشت این اولین سفر من به مشهد مقدس بود امیدوارم که آقا منو به غلامی قبول کنه و هر سال دعوتم کنه.

 


 این روزها مشهد خیلی شلوغ بود خانواده ام به زحمت تونستن بلیط قطار تهیه کنن  اونهم به خاطر من چون می گفتن مسافرت با بچه کوچک با ماشین دشوار است با هواپیما هم برای 5 نفر مقرون به صرفه نیست پس بهتر است با قطار مسافرت کنیم.

 


 من داخل کوپه را دوست نداشتم و دلم می خواست همش توی سالن قدم بزنم اما چون قطار در حال حرکت بود مرتب زمین می خوردم.

 

گاهگاهی هم که داخل کوپه می رفتم دوست داشتم از نردبان بالا برم و همه جاهارو بازرسی کنم.

 

کمی هم سرگرم تماشای مناظر بیرون میشدم  و از تماشای بیابان ها و حرکت تند قطار لذت می بردم.

 

 

خلاصه بعداز کلی شیطنت خسته شدم و خوابم برد.

 

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا

الحمدلله شب را به خوبی و خوشی گذراندیم و صبح ساعت هفت به مشهد مقدس رسیدیم و یک سوئیت در هتل آرامش به مدت 6 شب رزرو کردیم.پنجره اش دقیقا روبروی گنبد و بارگاه امام رضا(ع) بود.

این هم عکسی که از پنجره اتاق گرفتیم.قربون این گنبد و بارگاهت آقاجون:

 

و این شروع اقامت من بود در این مکان جدید:

 

بعداز یک استراحت کوتاه آماده شدیم که به حرم مطهر برویم البته آماده شدن من خیلی طول می کشید جون مامانم مجبور بود با هزار ترفند و بازی منو راضی به پوشیدن لباس کنه.

 

 

فاصله هتل تا حرم حدود  10 دقیقه بود ما از باب الرضا یعنی صحن جامع رضوی وارد حرم می شدیم.

قربونت برم امام رضا چقدر تو مهربونی که منو دعوت کردی بیام به پابوست.

این هم یک عکس یادگاری در صحن جامع رضوی

 

یادش بخیر ما از رواق امام خمینی وارد حرم مطهر می شدیم و زائران زیادی را میدیدم که در حال خواندن زیارتنامه و راز و نیاز با پروردگار مهربون بودند من از خدا می خوام از همشون قبول کنه و به آرزویشان برسند.

من باهاشون دوست می شدم و مهر نماز رو از جلوشون برمی داشتم اما زائران امام رضا مثل خود امام رضا مهربون بودند و هیچی بهم نمی گفتتند.

عکس یادگاری در رواق امام خمینی. فرار از خانواده و در جستجوی مهر نماز:

 

 

بابا و مامانم دوست داشتن منو به ضریح مقدس برسونن  اما آنقدر شلوغ بود که به زحمت و با کمک زائران مهربان تونستم ضریح مقدس را ببوسم از طرفی از شلوغی می ترسیدم و گریه می کردم.

السلام علیک یا شمس الشموس

قربون این ضریح مقدست یا امام رضا

فرج آقا امام زمان و شفای همه مریضها و ... را از تو می خوام یا غریب الغربا

 

 

روزها به سرعت سپری می شد و ما سعی می کردیم از جای جای حرم مطهر دیدن کنیم و دعا کنیم دعا برای سلامتی و فرج آقا امام زمان (عج) دعا برای همه کسانی که بهمون التماس دعا گفتن .دعا برای بیماران دعا برای همه اموات و عزیزان از دست رفته دعا برای ...

این هم چند عکس یادگاری از صحن انقلاب وسقاخانه که آبش شفای هر دردی است:

السلام علیک یا معین الضعفاء و الفقراء

 

 هرجا که گل و گیاهی می دیدم دوست داشتم دستی به آنها بزنم و بازی کنم اما اینجا که بست شیخ بهایی است اجازه چنین کاری را نداشتم و مامان و بابام مواظبم بودن که در این مکان مقدس از این کارها نکنم.

قربونت برم یا امام رضا که همه جای حرمت با صفاست

 

این هم آخرین عکس این پست که حدود ساعت 10 شب در صحن کوثر گرفتم.

پدر و مادرم به فدایت یا امام رضا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مژگان
27 شهریور 91 11:49
سلام پسر خاله عزیزم خوبی قربونت برم ؟؟؟؟؟ زیارتت هم قبول باشه برای منم دعا کردی ؟ خیلی وبلاگ قشنگی شده موفق باشی عزیزم